از ابتدای قرن بیستم که نفت خام کمکم جایگاه خود را بهعنوان مـهمترین مـنبع تأمین انرژی در جهان بازکرده است، میزان ذخایر و هـمچنین وضعیت عرضه و تقاضا برای کشورهای دارندهی این ذخایر که عمدتاً تولیدکننده و صادرکننده هستند و همچنین برای کشورهای واردکننده و مصرفکننده این حامل انـرژی، اهمیت فـزایندهای پیداکرده است.
چنین وضعیتی ناشی از محدودیت منابع نفت و گاز و همچنین عدم تـناسب در پراکندگی جغرافیایی این ذخایر و بازارهای مصرف آن است. توزیع نامتناسب ذخایر نفت و گاز طبیعی در مناطق مختلف جغرافیایی و کشورهای واقع در این مـناطق، سبب شـده کـه برخی از مناطق و کشورهای واقع در آنها، به قطبهای ذخیرهی نفت و گاز تبدیل شـوند و در مـقابل، برخی مناطق و کشورهای واقع در آنها بهرهای از ذخایر انرژی کافی نداشته و حتی برخی بهطورکلی فاقد این ذخایر باشند.
محدودیتهای یادشده در کـنار مصرف بیشتر و بالاتر کشورهای صنعتی و بیشتر توسعهیافته و تأثیر این کالای استراتژیک بر چـرخهای اقـتصادی ایـن کشورها، در کنار مصرف کمتر و پایینتر کشورهای کمتر توسعهیافته و درحالتوسعه که خود بهطور عمده دارنـدهی ایـن دسـته از مواد خام هستند (و حتی مهمترین منبع درآمد این کشورها است)، سبب شدید اهمیت میزان و محل ایـن ذخـایر انرژی و همچنین وضعیت عرضه و تقاضا و امنیت آنها در بازارهای جهانی شده است. چنین وضعیتی با در نـظر گـرفتن پراکـندگی نامتناسب منابع نفت و گاز و گاهی دوری مراکز عمدهی مصرف از آنها، در کنار مشکلات دسترسی آسان و بـدون دغـدغه به منابع و بازارها برای مصرفکنندگان و تولیدکنندگان، سبب شکلگیری رقابت میان مصرفکنندگان برای دستیابی به مـنابع مـطمئن انـرژی و تولیدکنندگان برای بازارهای مطمئن تقاضا شده است.
متخصصان روابط بینالملل، با اسـتناد بـه نظریههایی چون ثبات مبتنی بر هژمونی معتقد هستند که یکی از شاخصهای بنیادی قدرت هژمون در هر عصری، کنترل منابع، خطوط و مسیرهای انتقال انرژی است. این واقعیت، امروزه انرژی را هم بـه ابـزار قـدرت و هم به هدف قدرت، تـبدیل کـرده اسـت. در این میان ایران، بهعنوان یکی از کشورهای دارندهی عظیمترین منابع نـفت و گـاز جهان،از این قاعده جدا نیست و مانند تولیدکنندگان دیگر، به دنبال کسب بازار مـطمئن و درازمدت تـقاضا برای محصولات انرژیای منافع ملی خود است. ایران به دلیل دارا بودن دومین منابع عظیم انرژی (نفت و گاز) و همچنین موقعیت ژئوپلیتیک مناسب؛ یعنی واقعشدن در میان دو کانون مهم انرژی دنیا (خلیجفارس و دریای خزر) در جایگاه ویژهای ازنظر تأمین انرژی و امنیت آن قرارگرفته است.
ناظران ژئوپلیتیک آمریکایی، مانند «جفری کمپ»، اصـطلاح «بیضی اسـتراتژیک انرژی» را با قرار گرفتن ایران در بین آن بهمنظور شرح موقعیت دو منبع انرژی دریای خزر و خلیجفارس، به کار میبرند.به عقیده او این منطقه بهتنهایی شامل بیش از 60 درصد ذخایر اثباتشده نـفت جـهان میشود که قادر به برآوردن بیشتر تقاضای در حال رشد انرژی جهان خواهد بود. حالآنکه «آنسی کلبرگ» منطقه را بهعنوان هارتلند جدید جهان توصیف میکند.
انرژی و امنیت آن با توجه به اهمیتی که برای مصرفکنندگان دارد، میتواند به یکی از محملهای پیوند ایران با قدرتهای مؤثر در نظام جهانی تبدیل شود. برقراری پیوندهای انرژی با کشورهای مهم و تأثیرگذار در عرصهی بینالمللی، افزون بر منافع اقتصادی، منافع امنیتی قابلتوجهی را برای تهران در پی خواهد داشت؛ زیرا این کشورها را در تأمین یک کالای استراتژیک و امنیت آن، به میزان قابلتوجهی به ایران وابسته میکند. از مصرفکنندگان بزرگ انرژی جهان میتوان کشورهای عضو اتحادیهی اروپایی را نام برد که هماکنون در کنار ایالاتمتحدهی آمریکا، در صدر بزرگترین مصرفکنندگان انرژی جهان قرار دارند. زمینههای انرژی ایران، ازجمله فرصتهای پیش روی این کشورها برای تنوعبخشی به بازار بزرگ تقاضای انرژیشان است.
بااینحال، پس از فروپاشی اتحاد شـوروی سـابق، محاصره ایران برای جلوگیری از ایجاد هرگونه خط لوله انتقال انرژی به خارج، همواره بخش اصلی سیاست ایالاتمتحده آمریکا در اعمال تحریم علیه جمهوری اسلامی را تشکیل داده است. بهعبارتدیگر، آمریکا سعی کرده است که به علت مسائل سیاسی و اختلاف-های خود با جمهوری اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی، حتیالامکان خطوط انتقال انرژی از مسیر ایران عبور نکند و به مسیرهای جایگزین انتقال یابد. این سیاست بهویژه در سالهای اخیر، کمابیش با سکوت رضایتمندانه مـسکو همراه بوده که هرگز ورود یک بازیگر مهم به صحنه بینالمللی عرضه و تقاضای انرژی بهویژه گاز را خوش نمیداشته و نمیدارد.
بهطور مثال مـسیرهای پیـشنهادی جنوبی در قفقاز و آسیای مرکزی در صورت احداث باید از مسیر ایران بگذرند.این خطوط میتواند منابع انرژی دریای خـزر و آسـیای مرکزی و قفقاز را به بازارهای خلیجفارس و دریـای عمان و ازآنجا بـه بـازارهای جهانی برساند. اما علیرغم تائید ایـن نکته از سوی بسیاری از کارشناسان نفت و گاز که مسیر ایران مطمئنترین و ارزانترین گزینه است، فشارها و مـخالفتهای ایالاتمتحده مانع از ایجاد چنین خطوط لوله ای شـده است. عـلاوه بـر خـطوط انتقال نفت در مسیرهای رقـیب ایران راههای صادرات گاز طبیعی در منطقه دریای خزر نیز با فشار سیاسی ایالاتمتحده در راسـتی انـزوای ایران از مسیری غیر از ایران عبور میکند. از آن جمله میتوان به خط لوله باکو-ارزروم (آذربایجان-گرجستان-ترکیه)خط لوله سنت گاز(ترکمنستان-افغانستان-پاکستان) و خـط لوله مـرکز آسـیای مرکزی و قفقاز (ترکمنستان- ازبکستان-قزاقزستان-روسیه) اشاره نمود.
در این میان خط لوله باکو- تفلیس - جهان را باید سیاسیترین خط لوله نفت جهان و نـماد حـاکمیت سیاست بر اقتصاد دانست که با حمایت سیاسی و مالی گسترده آمریکا تنها بهمنظور حذف ایران از بازار انتقال انرژی منطقه صورت گرفته است. در این زمینه «بیل ریچاردسن» وزیر انرژی آمریکا در دولت کـلینتون اعـلام داشت: این پروژه تنها مسئله نفت و گاز نیست، این تنها یک لوله نفتی نیست، بلکه یک موضوع استراتژیک است. نمونه دیگر سیاست ایالاتمتحده در قبال انتقال انرژی از مسیر ایران را باید مخالفت ایـن کـشور بـا پروژه انتقال گاز «نابوکو» دانست. در پروژه انتقال گاز نابوکو، گاز مـنطقه دریـای خزر از طریق ترکیه، بلغارستان، رومانی و مجارستان به اتریش انتقال مییابد. این پروژه توسط شرکتی اتریش پیش برده میشود و از طرف اتحادیه اروپا برای کـاهش وابـستگی گـاز اروپا به روسیه، حمایت میشود. در ژوئن 2006،پس از اعـلام پشـتیبانی دولتهای اروپایی و ترکیه از طرح گازرسانی«نابوکو»، ایالاتمتحده خواهان حذف ایران از پروژهی گـازنابوکو شد. در این زمینه «ماتیو برایزا» ، یکی از مقامات بـلندپایهی پیشین وزارت امـور خـارجهی آمریکا که برای شرکت در یک کنفرانس انرژی به مجارستان سفرکرده بود، گفت: «ما از طـرح نـابوکو بهعنوان عنصری برای گسترش امکانات درراه تأمین انرژی اروپا پشتیبانی میکنیم، اما فقط درصورتیکه ایـران در آن سـهیم نباشد.
این رفتار در خصوص خط لوله گاز موسوم به صلح* که قرار بود گاز ایران را از طریق پاکستان به هند منتقل کند نیز قابلردیابی است. این مخالفت ها از سوی کاخ سفید در حالی است که خط لوله گـاز ایران به هند میتواند مـزایای زیادی ازنظر اقتصادی برای سه کشور(هند، ایران، پاکستان) داشته باشد و آن اینکه همکاری اقتصادی که نفع مشترک همه ی بازیگران دخیل را به دنبال دارد، میتواند زمینهساز همکاری های امنیتی و ثبات منطقهای شود. آمریکا برای منصرف کردن هند و پاکستان از همکاری با ایران از تهدید و تشویقهای دیپلماتیک، هر دو،استفاده میکند. اما در بعد عملیاتی ازجمله کارشکنیهای عملی آمریکا را درزمینهٔ خط لوله صلح میتوان در تشویق هند به خـرید گـاز از تـرکمنستان بهجای ایران ملاحظه کرد. این در حالی است که گفته می شود گاز ترکمنستان در مقایسه با گاز ایران برای هند، 20 درصد گرانتر تمام خواهد شد. مسیر افغانستان، برای عبور خط لوله انتقال گاز ترکمنستان، شدیداً ناامن و انتقال گاز از این مسیر، در حال حاضر، با ریسک بالا امکان پذیر است. صرفنظر از مشکلات تکنیکی انتقال گاز از کشور قطر، گفته میشود که واردات گاز از قطر برای کشورهای جنوب آسیا، 51 درصد گرانتر از گـاز ایـران تمام خواهد شد. علاوه بر این، در دولت بوش پسر وعده همکاری های راهبردی در خصوص فناوری هسته ای غیرنظامی به دهلینو برای صرفنظر کردن از این پروژه از سوی کاخ سفید داده شد. در دولت اوباما نیز فشارهای سیاسی به بهانه ی تحریم ها برای جلوگیری از عملیاتی شدن خط لوله صلح از سوی واشنگتن دنبال شد** .
* اين طرح را به اين دليل خط لوله صلح گفتهاند که با پيوند زدن بخشی از اقتصاد کـشورهای هند و پاکستان (بخش اسـتراتژيک انـرژی) بهعنوان کشورهايی که تاکنون چند بار باهم جنگيدهاند، آنها را به سمت صلح هدايت میکند. يعنی اين طرح با ايجاد و حفظ اشتراکهای اقتصادی صلح را به ارمغان خواهد آورد. فضای خصومت را به فضای دوستی تـبدیل میکند. خط لوله ايران-پاکستان-هند در حدود 2775 کيلومتر(1724 مايل) از گاز پارس جنوب ايران در خلیجفارس را از دو طريق يکی خوزدار پاکستان به کراچـی و ديگـری مـلتان و سپس هند انتقال میدهد. طبق تـوافقات طـرفين 1050 کيلومتر از خط لوله صلح از ايران، 1000 کيلومتر آن از پاکستان و 600 کيلومتر مابقی نيز از هند گذر خواهد کرد. احداث بخش ایرانی خط لوله صلح (عسلویه به سیستان و بلوچستان)، با امضای یک قرارداد بین سپاه پاسداران و شرکت ملی گاز ایـران، به قـرارگاه خاتمالانبیاء سپردهشده اسـت. این خـط لوله، در داخل ایران به طول 209 کیلومتر و با قطر 65 اینچ است که در مرحله اول، حدود 50 میلیون مترمکعب گاز را روزانه به سیستان و بلوچستان، جنوب کرمان و استان هرمزگان منتقل خـواهد کـرد و با امتداد بیش از 200 کـیلومتر،به مـرز پاکستان میرسد. با اجرایی شدن اين پروژه، در ابتدا هند روزانه 60 ميليون مترمکعب و پاکسـتان نيز 30 ميليون مترمکعب گاز از ايران خريداری خواهند کرد. پيشنهاد طرح خط لوله انتقال گاز ايران پاکستان هند در سال 1989 و همزمان با کشف منابع جديد نفت و گـاز در مـنطقه مـطرح شد.
**البته علاوه بر فشارهای واشنگتن وجود ناامنی در خاک پاکستان، تلاش اسلامآباد و دهلینو برای پایین آوردن بیشتر بهای گاز دریافتی، و جو بیاعتمادی میان اسلامآباد و دهلینو از عوامل دیگری است که تاکنون باعث عملیاتی نشدن این پروژه علیرغم توافقات صورت گرفت و حتی ساخت بخشی از حطوط انتقال در ایران شده است.
مشاهده نظرات