بهراستی چرا بیبیسی فارسی این روزها در پی بلد کردن مسئلهی لغو کنسرتها در ایران است و بهطور موازی بهنوعی تمدن سازی برای کابارههای دوران شاهنشاهی و کابارههای غربی است؟
در یادداشتهای اخیر منتشرشده در سایت بیبیسی فارسی در مورد کابارههای ایران در زمان پهلوی وزنان رقصنده و آوازهخوان فاسد مطالبی نگاشته شده بود که در آن نویسنده کوشیده بود تا به آن افراد و آن فضا نوعی تشخص بدهد.
همزمان بااینکه بیبیسی در برنامههای مختلف تلویزیونی و گزارشهای متعدد در مورد لغو کنسرتها و نارضایتی برخی از مردم ایران صحبت میکرد، بهنوعی تمدن سازی برای فضای کابارههای فاسد پرداخت.
آنچه واضح است این است که با این اقدام بیبیسی در پی آن است که سیاستی به کار ببرد تا افراد مخالف با لغو کنسرتها و افرادی که در داخل ایران خونشان از این مسائل به جوش آمده است، وارد جو کثیف کابارههای خارج از کشور بشوند و یا خاطرات خوش کابارههای پر فساد دوران شاهنشاهی را برای خود و اطرافیانشان زنده کنند و انزجارشان از حکومت و سیستم کنونی کشور بیشتر شود و دچار نوعی سرکشی و ی بند و باری شوند.
حالآنکه مسئلهی اختلافات داخلی بر سر لغو یا برگزاری کنسرتها بههیچعنوان آنقدر مهم به نظر نمیرسد که برای عدهای حس محرومیت و عقده روحی ایجاد کند.
اما بیبیسی فارسی این روزها میکوشد تا با ترسیم زیبای آزادیهای نامشروع دوران شاهنشاهی برای مخالفان لغو کنسرتها مسئله را حادتر و پررنگتر کند و این طرز فکر را در ذهن مخاطبان خود ایجاد کند که فرهنگ و تمدن از دل همان کابارهها بیرون میآمد اما حالا از برگزاری و شرکت در یک کنسرت هم محرومیم.
برای این مطلب میتوان به شاهد مثالی اشاره کرد که در یادداشت اخیر این رسانه با عنوان کابارهی ولتر آمده است:
"هانس آرپ هنرمند اهل آلزاس که با جنبش دادائیسم ارتباط بسیار نزدیکی داشت، یکشب معمولی کاباره ولتر را "غوغای جنونآمیز" توصیف کرده و نوشته است:"مردم اطراف ما دارند فریاد میکشند، قهقهه میزنند و شکلک درمیآورند. پاسخ ما آه عشق، رگبار سکسکه، شعر و صدای گاو است."
از این نقلقول چیزی جز یک فضای پرآشوب و عجیبوغریب نمیتوان تصور کرد اما بیبیسی با زیرکی این نقلقول را طوری تفسیر میکند و به تاریخچهی آن میپردازد که خواننده گمان کند پشت فضای این کابارهها و در فکر شرکتکنندگان آنها تمدنی عمیق و زیبا نهفته است.
مشاهده نظرات