یکی از پایههای اصلی سیاستهای منطقهای آل سعود، رسانه است. این خاندان تمام تلاش خود را برای کنترل خروجی رسانهها در هر امر مرتبط با منافع این کشور میکند و از خرج کردن میلیاردها دلار در این راستا هیچ ابایی ندارد.
در قسمت اول این مقاله، دو استراتژی رسانه ای راهاندازی رسانههای جدید و تملک رسانههای موجود و خریدن وفاداری رسانهها و شخصیتهای رسانهای موردبررسی قرار گرفت. لذا در ادامه به واکاوی دو استراتژی رسانه ای دیگر آل سعود خواهیم پرداخت.
3 پرداختن حقالسکوت
ساختن یا خرید رسانه، استراتژیای نیست که بتوان در تمام مناطق دنیا انجام داد. برای مثال آل سعود نمیتواند در هر حوزه زبانی و منطقهای تعدادی شبکه ماهوارهای بسازد. درنتیجه وقتی نوبت به کنترل رسانهای کشورهای آسیا و اروپا و آفریقا و آمریکا شمالی و جنوبی میشود باید استراتژی دیگری اتخاذ بکند. بنا بر اسنادی که ویکی لیکس افشا کرده است، سفارتهای سعودی بهطور سیستماتیک وظیفه رصد رسانهها و خرید وفاداری آنها در طیف وسیعی از کشورها از استرالیا تا کانادا را بر عهده دارد. در این حوزهها «خنثیسازی» اولین رویکرد در مواجه با پوشش منفی نسبت به آل سعود بوده است. واژه «خنثیسازی» در نامههای سعودیِ افشاشده بسیار بهکاربرده شده است. «خنثیشده» به خبرنگاران و رسانههایی گفته میشد که از عربستان پول گرفتهاند و از آنها انتظار نمیرفت که از عربستان ستایش یا دفاع بکنند، بلکه کافی بود که از نشر هرگونه انتقادی از عربستان و سیاستهای آن خودداری کنند. این استراتژی فقط به کشورهای دور اختصاص نداشته و عربستان به طیف وسیعی از روزنامهها و سایتها در سوریه، اردن، کویت، امارات، لبنان، موریتانی و… نیز پول میداده است.
نیویورکتایمز در طی مقالهای در سال ۱۹۹۲ به حرکت خزنده ای عربستان برای سیطره بر رسانهها میپردازد. در این مقاله از فهمی هویدی اسم آورده شده و بیان میشود که فهمی هویدی که اسلامگرا است و زمانی پشتیبان شدید انقلاب اسلامی ایران بوده است، از زمانی که برای سعودیها مینویسد، از ابراز علاقهاش به ایران کاسته است.
4 حذف افراد و شبکههای مخالف
دستگاه عظیم رسانهای آل سعود سلطهطلبی بیپایان این خاندان را ارضا نمیکند. این خاندان شدیداً در پی سرکوب هر صدای مخالف بوده و طاقت شنیدن هیچگونه انتقادی را ندارند. آل سعود هرگونه صدای مغایر با میل خود را در صورت امکان از طریق تطمیع ساکت میکنند اما اگر امکان تطمیع وجود نداشته باشد، به تهدید دستزده و تمام تلاش خود را جهت تخریب آن شخص یا رسانه میکنند.
حسنین هیکل، دوست جمال عبدالناصر و روزنامهنگار سرشناس عرب نیز از کسانی بود که بارها مورد عملیات ترور شخصیتی آل سعود قرار گرفت. برای مثال وی در سال ۲۰۰۷ طی مصاحبهای با الجزیره مباحثی در مورد اوضاع منطقه ارائه کرد. وی در این مصاحبه انتقاداتی را متوجه نقش عربستان در قضیه فلسطین و مسئله هستهای ایران کرد. وی از نقش بندر بن سلطان و تلاش وی برای دشمن قرار دادن ایران و دعوت وی از آمریکا برای حمله به ایران و تلاش برای حل نزاع فلسطین انتقاد کرد. پسازاین مصاحبه دستگاه رسانهای عربستان تخریب شدید هیکل را آغاز کرد. روزنامه ریاض وی را مزدور و مجیزهنویس ناصر خطاب کرد و گفت هیکل میخواست مزدور عربستان بشود و چون ما نپذیرفتیم، وی راهی قطر شد و اکنون مجیزهگوی قطر شده است. الشرق الاوسط نیز وی را متبختر و بیادب خوانده که کینهتوز عربستان است و از نشر تهمتها و جوکهای جنسی علیه هیکل هم خودداری نکردند. این رویکرد خصمانه عربستان علیه هیکل پسازآن استمرار داشت و بهخوبی نشان میدهد که سعودیها چگونه با انتقاد مواجه میشوند!
در سال ۱۹۹۴ یک دکتر مصری در عربستان بابت تجاوز به پسرش توسط معلم به دادگاه شکایت کرد که عربستان این پزشک را به خاطر این شکایت زندانی کرد؛ اما هیچ روزنامه مصری جرئت نکرد که این خبر را پوشش بدهد. برای مدتها فقط الجزیره و المنار و القدس العربی و تعداد اندکی از روزنامههای گمنام مستقل جرئت داشتند که انتقادی را متوجه آل سعود بکنند.
یکی از معارضان سعودی با یک شبکه مصری به اسم ONTV متعلق به نجیب ساویرس- میلیاردر مسیحی مصری که سومین شخص ثروتمند مصر است- مصاحبهای کرده بود. طبق اسناد ویکی لیکس وزارت خارجه عربستان سفارت این کشور در قاهره را مأمور میکند با این شبکه ارتباط برقرار کند و بپرسد که این شبکه چرا این کار را کرده و آیا قصد ورود به خط دشمنان پادشاهی عربستان را دارد یا نه؟ طبق سند مزبور نجیب ساویرس گفته بود که چنین قصدی ندارد و کارگردان آن برنامه را توبیخ کرده است و به سفیر عربستان پیشنهاد مهمان شدن در یک برنامه ویژه را داده است. در نامهای دیگر وزارت خارجه عربستان سفیر را مأمور میکند که شخصی که چراغ سبز حضور شخص مزبور در شبکه فوق را داده است، شناسایی کند.
برخورد عربستان با خبرنگاران و رسانههای آزاد سردرازی دارد. شبکههایی مثل العالم، المیادین و المنار و المسیره و روزنامههایی مثل الاخبارِ لبنان و شخصیتهایی مثل عبدالباری عطوان و بسیاری دیگر، از این تمامیتخواهیِ رسانهای عربستان آسیبها دیدهاند و از کار برکنار شده و تهدید به قتل شدهاند. حتی رسانههای خودفروخته به آل سعود نیز برخی اوقات با نشر مطالبی که نمیدانستند خوشآیند آل سعود نیست، مورد غضب و تنبیه این خانواده قرارگرفتهاند.
آل سعود طیف گستردهای از شبکههای ماهوارهای و ظاهراً متضاد را دارد. دریکی از این شبکهها مفتی تکچشمی برنامه اجرا میکند که حتی به گرد بودن زمین نیز اعتقاد ندارد و آن را کفر میداند و هرگونه ارتباطی با نامحرم را رد میکند و در شبکه دیگری که متعلق به همان شاهزاده است، فیلمهای رقص آواز زنان و سریالهای تُرکی مبتذل با تم خیانت پخش میشود.
نتیجهگیری
دلیل اصلی روی آوردن عربستان به کنترل شدید رسانهها، آسیبپذیری شدید این کشور نسبت به این پدیده بوده است. دستگاه عظیم رسانهای آل سعود، هرچند در تخریب دشمنان آل سعود تا حدی توانسته دستاوردهایی داشته باشد، اما نتوانسته برای خود آل سعود وجهه و محبوبیتی ایجاد کند. همچنین در فرافکنی و غافل کردن افکار عمومی از جنایتها و خیانتهای عربستان موفق بوده است. آل سعود شدیداً نسبت به رسانههای اندکی که مواضع انتقادی نسبت به این کشور دارند، واکنش نشان میدهند و خواستار سیطره کامل بر خروجی رسانهها و جریان گردش اطلاعات در جهان عرب هستند. درنتیجه باید گفت که «رسانه آزاد» در منطقه عربی، یکی از مهمترین نقاط آسیبپذیری عربستان سعودی است.
عربستان سعودی بهجای اینکه با اصلاح خود و ایجاد جذابیت، در پی ایجاد تصویر مثبت از خود باشد، از طریق توطئه وسیع رسانهای سعی در حفظ جایگاه خود میکند اما این شیوه دو خطر اساسی پیشِ روی عربستان قرار میدهد: خطر اول پرخرج بودن این شیوه است که علاوه بر اینکه بار سنگینی بر عربستان تحمیل میکند، در صورت وقوع هرگونه بحران اقتصادی از کار خواهد افتاد و خطر دوم هم آن است که این مزدوران فراوانی که عربستان برگرد خود جمع کرده، درصورتیکه روزی پول مکفی به آنها نرسد، احتمال زیادی وجود دارد که شمشیر قلمهای خود را علیه عربستان به کار ببرند.
مشاهده نظرات